اطلاعات عمومیبرای شرکت در مسابقه کلیک کنید

داستان عیب کوچولوی عروس

 

جواني مي خواست زن بگيرد به پيرزني سفارش کرد تا براي او دختري پيدا کند. 
پيرزن به جستجو پرداخت، دختري را پيدا کرد و به جوان معرفي کرد وگفت اين دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگي فراهم خواهد کرد. 

جوان گفت: شنيده ام قد او کوتاه است 
پيرزن گفت:اتفاقا اين صفت بسيار خوبي است، زيرا لباس هاي خانم ارزان تر تمام مي شود 

جوان گفت: شنيده ام زبانش هم لکنت دارد 
پيرزن گفت: اين هم ديگر نعمتي است زيرا مي دانيد که عيب بزرگ زن ها پر حرفي است اما اين دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفي نمي کند و سرت را به درد نمي آورد 

جوان گفت: خانم همسايه گفته است که چشمش هم معيوب است 
پيرزن گفت: درست است ، اين هم يکي از خوشبختي هاست که کسي مزاحم آسايش شما نمي شود و به او طمع نمي برد 

جوان گفت: شنيده ام پايش هم مي لنگد و اين عيب بزرگي است 
پيرزن گفت: شما تجربه نداريد، نمي دانيد که اين صفت ، باعث مي شود که خانمتان کمتر از خانه بيرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از 
خيابان گردي ، خرج برايت نمي تراشد 

جوان گفت: اين همه به کنار، ولي شنيده ام که عقل درستي هم ندارد 
پيرزن گفت: اي واي، شما مرد ها چقدر بهانه گير هستيد، پس يعني مي خواستي عروس به اين نازنيني، اين يک عيب کوچک را هم نداشته باشد



موضوعات مرتبط: داستان طنز ، داستان عیب کوچولوی عروس ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:, ] [ 23:49 ] [ مرتضی ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد